تجربیات رنگی من

my colory experiments

تجربیات رنگی من

my colory experiments

داستانهای راز در حوزه ی ایمان به راز





  Submitted by: Lindsay      Date Posted: Feb 1, 2016     New York, NY

My Dream Life

I am living my dream because of The Secret! I have a dream job, my dream apartment, the love of my life, and loving friends!


I grew up in a small town, but I dreamed of moving to NYC and working in fashion. My parents said my dream was impossible and too expensive. They believed I should never spend money and only save it. In addition, everyone I knew was overweight. My mother said that I wasn’t overweight and my height made me look chubby. She said I would always be that way.

Then I read The Secret and my life changed!!

I focused only on what I wanted. I was attending a small fashion college where I met a girl who was transferring to a college in NYC. I applied there and got in!

I moved to NYC three days later and lived in the college dorms. Keep in mind that I did not know how all this was happening, but I believed it would. After one week in NYC I became good friends with a designer at one of the biggest fashion brands in the world. She got me a freelancing position in her department. I already had my dream job and I hadn’t even graduated yet!

The apartment I had always visualized would cost millions, but I didn’t think about the price. Two months after moving to NYC I met a girl who became a very dear friend and she said she was looking for a third roommate. She owned a multi-million dollar apartment and I had no idea. I toured the apartment before moving in and it was exactly like the apartment I had been visualizing. I moved in and she charged me an affordable rate. I started to use a vision board with my perfect weight and perfect partner. When I looked at the photos I felt like I already had everything I wanted. I focused on my perfect weight the most. Everyone around me was healthy and thin and it truly inspired me to be my perfect weight. I started losing weight with a new healthy lifestyle. I didn’t own a full-length mirror like I did back at my parents, so I never saw my body. I only saw what I wanted! I felt like I was already thin! I lost 18 pounds in less than three months. I achieved my goal weight in an enjoyable way! I continued the same enjoyable lifestyle and I have remained my perfect weight. I used The Secret to attract my perfect partner and perfect apartment of my own. I completely let go of all the negativity from my childhood and I embraced The Secret. What you resist enslaves you, but what you embrace you become!

 

 

 

 

زندگی رویایی ام ( لینزی از نیویورک)

من به کمک راز دارم رویاهایم را زندگی می کنم! یک شغل رویایی، آپارتمان رویایی، عشق زندگی ام و دوستان دوست داشتنی ام را دارم.'


من در شهر کوچکی بزرگ شدم، اما رویایم رفتن به نیویورک و کار در عرصه ی مد بود. والدینم به من می گفتند رسیدن به این رویا غیر ممکن و بسیار پرهزینه است. آنها عقیده داشتند من نباید هرگز پول خرج کنم و فقط باید پس انداز کنم. علاوه بر این همه ی کسانی را که می شناختم اضافه وزن داشتند. مادرم می گفت من اضافه وزن ندارم و قدم مرا پهن  نشان می دهد. او می گفت من همیشه در همین وضعیت خواهم ماند.  

سپس من راز را خواندم و زندگی ام تغییر کرد. فقط روی آنچه می خواستم تمرکز کردم. در یک دانشکده کوچک مد شرکت کردم و در آنجا دختری را ملاقات کردم که به دانشکده ای در نیویورک نقل مکان کرده بود. من درخواست دادم و وارد شدم.

سه روز بعد به نیویورک نقل مکان کردم و در خوابگاه دانشکده ساکن شدم. نمی دانستم چطور همه ی اینها دارد اتفاق می افتد ولی ایمان داشتم که اتفاق خواهد افتاد.  بعد از یک هفته، با یکی از طراحان یکی از بزرگترین برندهای مد دوست شدم.  او در بخش خود یک کار به من داد. اکنون  با اینکه هنوز فارغ التحصیل هم نشده ام، شغل رویاهایم را دارم.

آپارتمانی را که همیشه در ذهنم تجسم می کردم میلونها دلار می ارزید، ولی هرگز در مورد قیمتش فکر نمی کردم. دو ماه بعد از رفتن به نیویورک با دختری آشنا شدم که بهترین دوستم شد و او گفت دنبال سومین هم اتاقی اش می گردد.  او آپارتمان چند مولتی میلیونی داشت و من از این موضوع اطلاعی نداشتم. قبل از اینکه به آپارتمان اسباب کشی کنم دوری در آن زدم ، دقیقا همانی بود که همیشه در ذهنم تصور می کردم. من به آنجا نقل مکان کردم و دوستم مبلغ بسیار مقرون به صرفه ای برای اجاره ام تعیین کرد.

من شروع به ایجاد تابلوی بصری وزن و شریک ایده آلم کردم. وقتی به آن تابلو نگاه می کردم  حس می کردم گویی در همان حال هرچه را می خواستم داشتم. بیشترین تمرکز را روی وزن ایده آلم داشتم. تمام افراد دوروبرم سالم و ترکه ای بودند و این موضوع حقیقتاً مرا به وزن ایده آلم سوق می داد. با اجرای یک سبک زندگی سالم شروع به کاهش وزن کردم. من یک آینه تمام قد مانند آنچه در خانه ی والدینم داشتم، نخریدم بنابراین هرگز بدنم را ندیدم، من فقط آن چیزی را که می خواستم، می دیدم! احساس می کردم الان کاملا ترکه ای هستم!  در کمتر از 3 ماه 8 کیلو گرم کم کردم. من  با روش لذت بخشی به وزن ایده آلم رسیدم. من به سبک زندگی لذت بخش مشابهی ادامه دادم ودر وزن ایده آلم باقی ماندم.

من از راز برای جذب شریک ایده آلم و آپارتمان شخصی ایده آلم، استفاده کردم. من تمام نکات منفی دوران کودکی ام را کنار گذاشتم و راز را در آغوش کشیدم.  اگر در برابر چیزی مقاومت کنید شما را اسیر می کند اما چیزی را که در آغوش بگیرید همان می شوید.

 

داستانهای راز در حوزه روابط






 Submitted by: Charu    Date Posted: Dec 13, 2015 )India(

My Marriage, The Best Gift Of Life.

I am a newly married, happy girl, full of life and love for all


I would like to thank Rhonda Byrne for presenting the best gift to mankind in the form of Law Of Attraction and thank you Lord for giving us all such events in life which make us feel the power of Universe to bless us with our desires.

My story is about my experiences I have received through Law of Attraction. Although there are a lot of things to write about, I would like to share the most important event of my life.

I am a girl from a small village in Maharashtra, India who always dreamed of working with a high end company in any one of the metro cities of India. After a lot of struggle in various areas, Lord gifted me my childhood dream in March 2010 when I landed in Mumbai for initiating my dream career. My job started in full swing; simultaneously my parents started their hunt for my dream groom. I was very excited to visit the grooms homes with my parents. Generally, arranged marriages happen this way in India, but when nothing was working out, my morale started deteriorating. Not less than 10 guys we visited, but nothing worked out for some reason or another.

During this time one of my office colleagues became best of friends with me and I started sharing all these stories with him. Within no time we gelled with each other quite well. We started going out to parks and movies in a good gesture of pure friendship. But we never realized that this friendship had already reached to the next level of love.

Simultaneously our respective parents continued the search for our life partners. Somewhere deep inside our hearts we had a feeling that one day our close friendship would come to an end at the very moment when either one of us got married. Realizing this, my friend stopped his parents from their bride search. He invited me to visit his newly bought home. His parents were very smart to judge that he had started liking me. After I went back they walked into his room and told him that they liked his choice and they had no issue if he marries me. But my friend wished very strongly in his heart for our marriage. As we were both from a culturally different background, there was huge disapproval from my parents. The further going was really tough and chances of us both getting married was bleak.

However, Law of attraction had planned beautiful things for us.

After a complete break up we strangely reunited again. Lord gave me unexplained energy to stand in front of my whole big family and win them over for my love. It was a terrific day when I stood up for getting married to my love in front of 20 decision maker family members surrounding me and trying to convince me to their favor.

I finally got married to my love on 22nd April 2015!!

I am happily married for a month now and have started strongly believing in the power of our thoughts. Thereâs a lot more that I need to attract for my life! I know I will ask, believe and receive for sure, and will share my experiences here.

Thank you! Thank you! Thank you so much Lord and The Secret Team for coming into our life. Thank you all for reading me!!!!

 


 

ازدواجم ؛ بهترین هدیه ی زندگی ( کورا از هند)

من دختر شادی هستم که تازه ازدواج کرده ام و سرشار از عشق و زندگیم


خدایا متشکرم که اتفاقاتی را در زندگی برایمان رقم می زنی تا قدرت جهان را با رسیدن به خواسته هایمان حس کنیم و مایلم از راندا برن برای ارائه بهترین هدیه ( قانون جذب) به انسانها تشکر کنم.  

داستان من در مورد تجاربی است که از طریق قانون جاذبه دریافت کردم. هرچند چیزهای زیادی در مورد این قانون دارم که بنویسم ولی مهمترین آنها را انتخاب کرده ام.

من دختری از یک روستای کوچک در ماهاراشت رای هند هستم که همیشه آروزی کار در یک شرکت معتبر در یکی از شهرهای مهم هند را داشتم. بعد از کلی  کوشش و جستجو در نواحی مختلف، در مارس 2010 خداوند رویای کودکی ام را به من داد وقتی که برای انجام حرفه ی رویایی ام، به موبای مهاجرت کردم.  

کار من در نوسان کامل، همزمان با جستجوی والدینم برای مرد رویاهای من آغاز شد.

من برای ملاقات خواستگارها در خانه همراه والدینم، خیلی هیجان زده بودم. عموماً ازدواج ها در هند به این شیوه اتفاق می افتد، اما وقتی هیچکدام به نتیجه نرسید روحیه ام شروع به افت کرد. حدود 10 خواستگار را ملاقات کردیم ولی هرکدام به دلایلی به نتیجه نرسید.

در طول این مدت یکی از همکاران اداره ی من تبدیل به یکی از بهترین دوستان من شد و من شروع کردم به تعریف کردن تمام این جریانات برای او. طولی نکشید که ما به هم خیلی نزدیک شدیم و با رابطه ی دوستانه ی  خوب و پاکی شروع به رفتن به پارک و سینما کردیم . اما هرگز تشخیص ندادیم که این رابطه دوستانه به سطح بالاتر یعنی عشق رسیده است.

همزمان والدین ما در جستجوی شریک های زندگی ما بودند. در عمق قلب مان  این حس را داشتیم که اگر روزی یکی از ما ازدواج کند در آن لحظه رابطه نزدیک دوستی ما به پایان خواهد رسید.

وقتی این را تشخیص دادیم دوست من به والدینش گفت جستجو برای عروس را متوقف کنند. او مرا دعوت کرد تا خانه جدیدشان را ببینم. والدین او خیلی سریع فهمیدند که او مرا دوست دارد. بعد از رفتن من آنها به اتاق او رفته بودند و گفته بودند که انتخابش را می پسندند و مخالفتی برای ازدواج  با من ندارند.

دوست من تمایل قوی برای ازدواج داشت ولی از آنجایی که از دو بافت فرهنگی متفاوت بودیم والدین من مخالفت شدیدی داشتند. از این رو کار سخت شد و شانسمان برای ازدواج بسیار کم شد.

با اینحال قانون جاذبه طراحی زیبایی برای ما تدارک دیده بود.

بعد از جدایی کاملمان به صورت عجیبی دوباره بهم پیوستیم. خداوند به من انرژی غیرقابل توصیفی داد تا در برابر خانواده ام بایستم و عشقم را در برابر آنها برنده شوم. روز فوق العاده ای بود وقتی برای ازدواج با عشقم در برابر 20 تصمیم گیرنده ی اصلی خانواده و فامیلم ایستادم در حالیکه آنهامرا احاطه کرده بودند و سعی در قانع کردن من داشتند تا خواسته آنها را اجرا کنم. ولی سرانجام در 22 آوریل 2015 با عشقم ازدواج کردم.

اکنون یک ماه است که از ازدواج من می گذرد و شدیدا به قدرت افکارمان عقیده دارم. چیزهای زیاد دیگری است که باید به زندگیم جذب کنم ، می دانم طلب خواهم کرد ، باور خواهم کرد و دریافت خواهم کرد و تجربیاتم را در اینجا با شما به اشتراک خواهم گذاشت.

متشکرم، متشکرم ، خداوندا خیلی متشکرم و همینطور تشکر از تیم راز که وارد زندگی من شد. و از همه شما که داستانم را خواندید متشکرم.

......................................................................................................................................

 

 

Relationship      Submitted by: Jen     Date Posted: Dec 10, 2015   England

Finally Got My Dream Man Thanks To The Secret !!!!

Jen: I am a 25 year old woman who is finally with the love of my life and on my way to an amazing future


Two years ago I was very depressed, didn’t know what I wanted in life, was unemployed and on top of that I was madly in love with a man who didn’t love me back. That caused me great sadness and led to me begin drinking heavily because I was pining after him so much. Eventually he started dating someone else and it got worse.

The truth was, I wasn’t very confident and didn’t believe I could actually get a guy like him. I came across The Secret in late 2014, and although I didn’t read and apply it properly at first, something urged me to re-read it earlier this year when I was in a bleak period. After going over the book again, I realized that I was doing it completely wrong. I was very unappreciative and all I could see was what I didn’t have!

The first thing I did was clean my studio flat. I hated living there and really wanted to move, but it was a mess and not ready to move out of!

A few weeks after cleaning the flat, my landlord told me I had to leave because rent rates had increased. Instead of worrying, I saw this as a good sign. Now I’m packing up to move into a lovely new flat in my chosen area next month!

Not only that, but my love returned to me! It was only after really believing and having faith that things began to change in my life. I was patient and thanked the universe for introducing him to me, and wrote down the things I loved about him and wished him happiness.

Eventually, he confessed he loved me! We met up for a date a few days later and it went from there! We’ve been together for nearly three months now and he makes me as happy as I always knew he would! He adores me as much as I always adored him. Knowing that I was right is such an elating feeling and it was totally worth the wait!

We’re attending a friend’s wedding next month as a couple and I’m sure ours will be next! I’ll be back in here to tell you all about it! I’m now manifesting the right job and nearly there. Thank You

.

 

 

سرانجام مرد رویاهایم را یافتم، از راز متشکرم

جنیفر(انگلستان): زنی 25 ساله هستم که سرانجام با عشق زندگیم همراه شدم و پیش بسوی آینده ی هیجان انگیز


دو سال پیش شدیدا افسرده بودم ، نمی دانستم از زندگی چه می خواهم ، بیکار بودم و بدتر از همه دیوانه وار عاشق مردی بودم که مرا دوست نداشت. این مسایل باعث ناراحتی عمیقی در من شده بود و منجر به الکلی شدن من شد زیرا شدیدا وابسته ی او بودم. سرانجام او شروع به قرار گذاشتن با شخص دیگری کرد و اوضاعم بدتر شد.

حقیقیت این بود که اعتماد به نفس کافی نداشتم و باور نداشتم که می توانم به مردی مانند او برسم.

اواخر سال 2014 با راز برخورد کردم در ابتدا بخوبی آن را نخواندم وعمل نکردم اما یه چیزی مرا ترغیب می کرد که دوباره کتا ب را بخوانم. در اوایل 2015 بود که دوران سختی را می گذراندم. بعد از اینکه برای بار دوم کتاب را خواندم تشخیص دادم که طرز عملم کاملاً اشتباه بوده است. فهمیدم بسیار ناشکربوده ام و تماماً نداشته هایم را می دیدم.  

اولین کاری که انجام دادم تمیز کردن آپارتمانم بود. من از زندگی کردن آنجا متنفر بودم و واقعا می خواستم از آنجا اسباب کشی کنم، اما اوضاع درهم بود وامکان جابه جایی در آن زمان وجود نداشت. 

چند هفته بعد از تمیز کردن آپارتمانم ، صاحبخانه ام به من گفت باید آنجا را ترک کنم زیرا نرخ اجاره افزایش یافته است. بجای نگرانی، این مساله را یک علامت خوب در نظرگرفتم. در ماه بعد به یک آپارتمان دوست داشتنی در منطقه ای که خودم انتخاب کرده بودم، اسباب کشی کردم.

فقط این نبود، بلکه عشق من به سمت من بازگشت!

این اتفاقات بعد از این بود که واقعا باوروایمان پیدا کردم که همه چیزدر زندگیم شروع به تغییرمی کند . من صبوری کردم و از دنیا بخاطر اینکه او را به من معرفی کرده بود، تشکر کردم وخصوصیاتی از او را که دوست داشتم نوشتم و برای او آرزوی شادی کردم.

 سرانجام، او اقرار کرد که مرا دوست دارد. چند روز بعد با هم قرار گذاشتیم. الان نزدیک به سه ماه است که با هم هستیم و او مرا همانقدر که انتظارش را داشتم خوشحال می کند. او به من عشق می ورزد همانطور که من همیشه به او عشق می ورزم. می دانستم که حق با من بود و چنان حس افتخاری دارم و ارزش انتظار را داشت.

ماه بعد به عنوان یک زوج، درعروسی یکی از دوستانمان شرکت می کنیم و من مطمئنم مجلس بعدی، عروسی ما خواهد بود. برمی گردم تا دوباره برای شما از آن بنویسم. الان کار خوبی دارم. متشکرم از شما  

 

 

داستانهای راز در حوزه ی مالی


به نام او

سلام. وقت به خیر دوستان. داستانهای واقعی راز به صورت موضوعی در سایت طبقه بندی شده اند. اولین داستانها را از حوزه ی مورد علاقه ی خودم که امور مالی است انتخاب کردم. امیدوارم جالب باشه و خوشتون بیاد.

 


Finances  ·  Submitted by: Suzanne      ·  Date Posted: Jan 8, 2016

Lottery Winner! 

 Suzanne  Mother and wife who needed some extra money

I have been struggling over the last few years with trying to remain positive in the face of some negative events. I had to leave a job I loved after giving birth to my second child because of schedule conflicts. My husband was working a job that he hated that barely covered our monthly expenses. Then I watched The Secret and began reading the books.

I started to visualize my life the way I wanted it to be and I started practicing gratitude, both for the things I already had and the things I knew were coming. I made lists of places I wanted to visit and people I wanted to help. I bought a lottery ticket and planned out how the money would be used. Sure enough, the next day, I checked and I won the lottery! I could not be more excited but I must say I am not shocked because everything contained in The Secret only made sense. Thank you for sharing this knowledge with the world and reminding us of the power we possess!

 


برنده ی بخت آزمایی

سوزان مادر و همسری که نیاز به پول بیشتری داشت


در طول سالهای اخیر در مواجهه با بعضی اتفاقات ناخوشایند دست و پنجه نرم می کردم و سعی می کردم مثبت باقی بمانم. بعد از به دنیا آمدن دومین فرزندم به دلیل تناقض در برنامه ریزی هایم مجبور به ترک کار مورد علاقه ام شدم. شوهرم از کارش متنفر بود و حقوقش به سختی کفاف هزینه های ماهانه ما را می داد.

سپس من فیلم راز را دیدم و شروع به خواندن کتاب راز کردم. بعد شروع به تصویر سازی زندگی که دلم می خواست کردم و تمرین شکرگزاری را آغاز کردم، هم برای چیزهایی که داشتم و هم چیزهایی که می دانستم به آنها خواهم رسید. لیستی از جاهایی که دلم می خواست ببینم و افرادی که می خواهم به آنها کمک کنم، را تهیه کردم. یک بلیط بخت آزمایی خریدیم و برنامه ریختم که پول بدست آمده از آن را چگونه خرج خواهم کرد. با اطمینان کافی روز بعد چک کردم و دیدم بخت آزمایی را برنده شدم. هیجان زده شدم ولی شکه نشدم زیرا هر آنچه در راز بود معقول بود.   

برای به اشتراک گذاشتن این دانش با دنیا تشکر می کنم و اینکه به ما یادآوری کردید که چه قدرت هایی داریم.



 

   Finances       ·  Submitted by: Reginald    ·  Date Posted: Jan 6, 2016


You Are Who You Want To Be!

Reginald

I am an innovative thinker and doer. I love the challenge of life and the victories over life's hurdles

 

I use to suffer from low self esteem as a child leading up to adulthood. I was somewhat shy and standoffish. I use to let opportunities pass me by on a consistent basis. One day in 2007 I was in the mall walking aimlessly around wasting time and stumbled upon a book store. I went in the book store and was lured in by the title of the book The Secret. I picked up the book and began to read and instantly my attention was captured by the details in which this book described peoples stories. I then went home and Googled the books title and to my surprise a video of the book popped up. I looked at the video in aw of what I saw. At this point I was convinced practicing The Secret worked.

I began on my journey to test out The Secret. I often went to the mall and there was never anywhere to park, so instead of getting frustrated I focused on what I wanted, and that was a close parking spot. Sure enough I got a parking spot right in front of the mall. Coincidence I said.

Later I lost my job and had $300 to my name and couldn’t afford to pay rent. My roommate at the time lost his job as well and decided “Lets not pay rent, lets invest to make more money”. The old me would of thought he was crazy and said no, but the reinvented me agreed. In shock, my roommate was surprised at my instant approval since I was usually a “Debbie Downer”. I introduced him to The Secret as well and we both followed it whole heartedly.

My roommate and I decided to plan a party to gather up funds to assure we can pay our rent and have money to reinvest. Later we found a venue and spoke to the manager to book a date for our event. In meeting with the manager he explained that to rent out the venue it would cost $1500. We only had $500 between the two of us. Instead of walking out with our tails between our legs, I explained to the manager that if he would let us hold the date with $300, we would surely pay the rest on the day of the event. Drawn by our passion, he agreed. The event was a success! Over 500 people showed up at $10 a piece, which means we made an astonishing $5000! Minus expenses we walked out with a $3500 profit from an idea and positive thinking. That event changed my life forever.

From that point on I never looked back and stayed thinking positive thoughts and putting them into action. I became one of the top promoters in the state and also found love, a beautiful home and financial stability, all because The Secret.

You can do and be who you want to be in life. You choose your path.

 

 

شما همانی می شوید که می خواهید بشوید

رنالد : من یک متفکر و عملگر خلاق هستم. من عاشق چالشهای زندگی و موفقیت در برابر موانع آن هستم


از زمان بچگی تا بزرگسالی از اعتماد به نفس پایین رنج می کشیدم. خجالتی و کناره گیر بودم و عادت داشتم به فرصتها اجازه بدهم تا با یک مبنای ثابت از کنار من گذر کنند.

در سال 2007 روزی بی هدف در حال پیاده روی در تفرجگاهی بودم که تصادفی به یک کتاب فروشی برخوردم. داخل کتابفروشی شدم  و محو کتابی با عنوان راز شدم. کتاب را برداشتم و شروع به خواندن کردم و توجهم به جزئیات داستانهای مردم در کتاب جلب شد. سپس به خانه رفتم و عنوان کتاب را در گوگل جستجو کردم و وجود  ویدیوی این کتاب مرا سورپرایز کرد. من این ویدئو را تماشا کردم آنجا بود که متقاعد شدم که تمرین بر روی راز جواب خواهد داد. .سفر م را برای آزمایش راز آغاز کردم. من معمولا به تفرجگاهی می رفتم که جا برای پارک پیدا نمی شد، بنابراین به جای ناامید شدن شروع به تمرکز برای یافتن جای پارک کردم و دقیقا یه جای پارک مطابق با آنچه می خواستم روبه روی تفرجگاه گیر آوردم.

کارم را از دست داده بودم و فقط 300 دلار داشتم و از پس اجاره بر نمی آمدم . هم اتاقی من هم همزمان با من کارش را از دست داده بود و گفت بیا بجای پرداخت اجاره پول را سرمایه گذاری کنیم تا پول بیشتری بدست آوریم. خود قدیمی من می گفت او دیوانه شده و نه نباید این کار را بکند ولی خود جدید من موافق بود. از آنجایی که من معمولا یک "افسرده خان" بودم دوستم از موافقت من شوکه شد. من او را با راز آشنا کردم و هردوی ما راز را تمام و کمال از دل و جان دنبال کردیم.

تصمیم گرفتیم مهمانی ترتیب دهیم تا برای اجاره و سرمایه گذاری پول جمع کنیم. سپس مکانی برای برگزاری مهمانی پیدا کردیم و از مدیر آن خواستیم تا تاریخی برای مراسم ما تعیین کند . اجاره 1500 دلار بود، ما دو نفری رویهم، فقط 500 دلار داشتیم. به جای اینکه سرمان را پایین بیندازیم و از همان راهی که آمده بودیم برگردیم، من به او توضیح دادم اگر اجازه بدهد که با 300 دلار مراسممان را اجرا کنیم ، حتما بقیه را روز اجرای مراسم به او پرداخت خواهیم کرد. مدیربا دیدن اشتیاق ما قبول کرد.

مراسم یک موفقیت بود! بیشتر از 500 نفر شرکت کردند و هرکدام 10 دلار پرداختند که این یعنی ما 5000 دلار بدست آوردیم! منهای هزینه ها، از این ایده و تفکر مثبت  3500 دلار سود کردیم. آن اتفاق، زندگی مرا برای همیشه تغییر داد.

از آن زمان به بعد من هرگز به گذشته ام فکر نکردم  و افکار مثبت را پرورش داده و به مرحله عمل رساندم. من یکی از افراد موفق در استان خودم شدم. همچنین به عشق زندگیم، خانه ی زیبا و ثبات مالی  دست یافتم وهمه اینها با راز اتفاق افتاد. شما هم می توانید انجامش دهید و در زندگی همان کسی شوید که می خواهید. شمایید که مسیر را انتخاب می کنید.

 

 

 

بهترین کتاب




به نام او


اگر اصلا اهل کتاب خوندن نیستید و یا اینکه کتابخون تیر هستید و هفته ای چند تا کتاب می خونید فرقی نمی کنه، کتابی هست که به نظر من بهترین کتاب دنیاست و چه از گروه اول باشید و چه دوم خواهش میکنم این کتاب را مطالعه کنید. زندگی خیلی ها را در دنیا متحول کرده و نویسنده اش خانم راندرا برن در لیست  100 نفر تاثیرگذارترین افراد دنیا قرار داره.

با عکسی که از کتاب گذاشتم معلومه چیه دیگه احتمال زیاد اکثراً هم اونو خوندید ولی اگه یک نفر هم نخونده و مطالعه اش  کنه ارزش داره چون زندگیش را دقیقا تبدیل به همونی میکنه که همیشه آرزوشو داشته . دوستان عزیز اگر در سایت این کتاب ثبت نام کنید و ایمیل خودتون را وارد کنید هر روز براتون نامه های انگیزشی ارسال میشه. در سایت بخشی هست که مردم نامه های مختلفی از سراسر دنیا ارسال کردند و قصه ی تحول زندگیشون با عمل به راز را گذاشته اند. در ادامه پستها نامه هایی که جالب تر هستند را ترجمه و در اینجا قرار میدم. واقعا چی بهتر از اینکه با قانون جاذبه به همه ی آرزوهایی که داریم برسیم.

خدا رو صدهزار بار شکر که من با خوندن و عمل به این کتاب به 90 درصد خواسته ها و اهدافم رسیدم و خوشحال می شم از اینکه با قرار دادن این پست شما هم از تجربه ی من استفاده کنید و با عمل به توصیه های کتاب راز به همه ی خوشبختی که آرزوشو دارین دست پیدا کنید، انشاا...

موفق باشید، لحظه هاتون طلایی

 

پی نوشت :

مرور مطالب راز، روزانه لازم و ضروری است تا کاملا نهادینه شود.

لینک PDF  کتاب و لینک صوتی واسه کسانی که حوصله خوندن ندارند را هم در پایان گذاشتم.

 

وب سایت راز   http://www.thesecret.tv


اینستاگرام     THESECRET365


لینک صوتی (البته این فایل صوتی مربوط به صوت فیلم راز است نه کتاب راز) :

http://mihandownload.com/2012/04/download-ketab-binazir-raz-behamrah-noskhe-soti.php/


لینک PDF  کتاب :

  http://p30download.com/fa/entry/37471/



فقط یک روز امتحان کنید


به نام او 

سلام دوستان. فکر میکنم همه در باره ی  معجزه ی شکرگزاری مطلب خوندید و آگاهی دارید. اما واقعا چند نفر از ما به این کار ساده که زندگیمون را از این رو به اون رو میکنه عمل میکنیم ???

تو این پست میخوام ازتون خواهش کنم فقط یک روز رویه شکرگزاری را پیش بگیرید تا شاهد اتفاقات خوشایند و حس فوق العاده ای باشید که قبل از اون تجربه نکردید. 

خدایا شکرت چشم دارم، دست دارم، پا دارم، سلامت هستم. 

خدایا شکرت قدرت خوندن و نوشتن دارم. شکر بخاطر پدر و مادر و امنیتی که در کشورم هست. 

شکر بخاطر این فن آوری های مجازی که باعث میشه من هر لحظه بتونم چیزهای تازه ای یاد بگیرم. 

خلاصه واسه ریز و درشت چیزهایی که دارید شکر کنید تا شاهد معجزه ی شکرگزاری باشید و در صورت اینکه تداوم بدهید روز به روز  پیشرفت و شادی و عشق را به زندگیتون فرا میخوانید.  

خواهش میکنم چون وقت گذاشتید و این مطلب را خوندید حداقل یک روز این کار را انجام بدید. 

موفق و پیروز باشید