تجربیات رنگی من

my colory experiments

تجربیات رنگی من

my colory experiments

معنویت و عشق حلقه ی مفقوده ی زندگی های امروزی



گاهی همه چیز در زندگی روبه راه است ولی از ته دل خوش نیستیم و گاهی خیلی چیزها نداریم ولی دلمان قرص است و حس آرامش و لذت در لحظاتمان جاریست؟؟؟؟؟

به عقیده من در زندگی هرچه داشته باشیم منهای 2 چیز یعنی هیچ چیز !

یعنی بدون این دوتا انگار همه چیز بی مزه است، بی برکت است، به دل نمی شیند

اولی رابطه صاف و عاطفی با معبودمان است. یک کنج خلوت که شب به شب یا صبح به صبح یا هر لحظه و هردم خیلی خودمانی بگوییم  پروردگارا فقط خودم و خودت.  

به اندازه ای که به این رابطه ی عاطفی عمودی در زندگیمان نیازمندیم به هیچ یک از روابط افقی مان نیاز نداریم، یعنی اگر این رابطه عمودی درست باشد تمام رابطه های افقی مان نیز روبه راه خواهد شد، اصلاً تمام زندگیمان رو به راه می شود. یعنی یک زمانهایی چهار نعل می دویم که همه چیز را در زندگی ok کنیم ولی اصل قصه غلط است. حرف اول و آخر را آن رابطه صمیمانه و صاف با پروردگار می زند و بس.

اگر بتوانیم در یک لحظه همه چیز را رها کنیم و دستمان را محکم در دست او بگذاریم، این لحظه می ارزد به تمام دویدنها برای نرسیدنها یا رسیدنهایی که سراب خوشبختی است.

دوم : در کنار این رابطه ی عاطفی شفاف با معبودمان نیاز به سوخت عشق زمینی داریم : عشق به پدر ومادر،همسر، فرزند، شغل تحصیلات، طبیعت و یا هرچه که باشد. فقط باشد، وجود داشته باشد، دلمان بهش خوش باشد. بدون گرمای عشق یخ می زنیم، کسل می شویم، کم می آوریم، تمام می شویم، می میریم درحالیکه زنده ایم. عشق زیباترین پدیده ی عالم هستی است، نور است، حیات ابدی است، نیرو محرکه ی زندگی است. اگر خدا عاشق ما نمی شد ما را خلق نمی کرد. روحمان تسکینی جز مرهم عشق نیاز ندارد. 

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.